دوبیتی های ناب

بیچاره دو چشمم که ندارد دگر آرام
زان لحظه که دید عکس رُخت را به تلگرام

هاچ زنبور عسل آمد به کندوی لبت
داس دارد توی دستش میدود سوی لبت
فکر کرده از عسلهایش، عسل دزدیده ای
گفته بودم جنگ بر پا میشود روی لبت

دیشب به نمازم، رخ زیبای تو دیدم
ماندم به قنوت و به تشهد نرسیدم
قد قامتَ را گفتم و دیدم قد و قامت
خیرُ العَمَل از کنج لبت، بوسه چشیدم

من همانم که قرار است دلش را ببری
ناز کم کن تو بگو از همه عالم تو سری
میشود جای بهانه به لبم بوسه زنی؟
در گوشم تو بگی آه عجب گل پسری

میکنم سرفه که منظور، کنار تو منم!
کرده ام جمع حواسم که نلزرد سخنم
"من، شما، چیزه، ببخشید خداحافظتان"
ای خدا باز نشد حرف دلم را بزنم!!!

در مذهب عشق سمبلیک است لبت
زیبا و قشنگ و ناز و شیک است لبت
از وسعت نقشه ی تنت فهمیدم
یک نقطه ی استراتژیک است لبت

با بوسه و لبخند مخالف هستی
مجموعه محجوب لطائف هستی
یک خرده بگیر چادرت را شل تر
انگار که استاد معارف هستی