خودم سرودم : رفت و آمدن هایم سر به سر یهانه بود دل من سودای لب سرخت را در سر نهفته بود. ................................................................ چه بی رمغ بر لب ساحل تکیه زدی گویی فراموش کردی که دلم را بی بهانه به آتش زدی قرارمان چیز دیگری بود قید بوسه آخر راهمآسوده زدی ...............................................................
تو بوسه دادی و فکربعدش نکردی لبت را برلبم نهادی و فکر بعدش نکردی زمانه حالا چه کنم که ز یارم دورم همه اش تقصیر خود توست .قصه را شروع کردی و فکربعدش نکردی
ممنون قشنگه منتها مصرع ها هماهنگ نیست
شعر رو بخونید میفهمید چی میگم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.