مدتی در قلب من بودی و حالا در سرم! کار سختی نیست، تنها جا به جایت می کنم بعد از این گاهی سلامی، گوشه چشمی، خنده ای شکر ایزد! در همین حد هم قناعت می کنم
شهر را آدم به آدم در پی ات جویا شدم تا که یک شب دیدمت، دل باختم، رسوا شدم با نگاهی ساده قلبم را گرفتی، خوب من! فکر میکردم که من عاشق نِمی... امّا شدم!
زیر باران هیچ قلبی خالی از یک عشق نیست نمره عاشق شدن در زیر باران، نمره دیوانگیست زیر باران راه رفتن، مثل باران تازگیست زیر باران خیس ماندن، بوی ناب زندگیست