دوبیتی های ناب

در این وبلاگ فقط اشعار و نوشته های زیبا قرار میگیرد

چشم و ابروی تو هندی پیکرت رومی تراش

نتیجه تصویری برای چشم و ابروی تو هندی پیکرت رومی تراش

ای لبت انگور یاقوتی و چشمانت عسل

جنس گیسویت قصیده رنگ ابرویت غزل

چشم و ابروی تو هندی پیکرت رومی تراش

قد و بالای تو کار صنعت بین الملل !!!

مانده ام با این همه خوبی چرا جا مانده ای

از صفوف حوریان جنت از روز ازل؟!!!

شرح فال حافظ و شاخه نبات خواجه ای

یا کلام دلنشین حضرت شیخ اجل ؟!!!

من همان ساده جوان شاعر بی مایه ام

عاشق شعر و حدیث و آیه و ضرب المثل

بهر وصلت فالی از حافظ گرفتم ناگهان

آمد از گلدسته ها ... حی علی خیرالعمل

قلب بی آلایشم از عشق رویت ریش ریش

چون بیابانی که نقاشی شده با صد گسل

برگ برگ دفترم را چون به بویت آشناست

جای آغوش تو هر شب میفشارم در بغل !!!

قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت

نتیجه تصویری برای لای موهای تو گم کرد خداوندش را

مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد

مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو

به تو اصرار نکرده است فرایندش را

قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت

مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید

 بفرستند رفیقان به تو این بندش را :

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر

 لای موهای تو گم کرد خداوندش را

لب های تو لب نیست! عذابیست الهی

نتیجه تصویری برای لبهای تو لب نیست! عذابیست الهی

لب های تو لب نیست! عذابیست الهی

بایدکه عذابی بچشم گاه به گاهی

در لحظه دیدار تو ، گفتم که بعید است

چشمان تو من را نکشاند به تباهی

لب های تو نایاب تر از آب حیات است

تو سوزن پنهان شده در خرمن کاهی

این کار خدا بوده که یکباره بیفتد

در تنگ بلور شب من مثل تو ماهی

ای شاخه نبات غزل حافظ شیراز !

معشوقه ی مایی چه بخواهی چه نخواهی

اینگونه بود ها...! که بغل اختراع شد

نتیجه تصویری برای اینگونه بود ها...! که بغل اختراع شد

وقتی بهشت عزوجل اختراع شد
حوا که لب گشود عسل اختراع شد!

آهی کشید و آه دلش رفت و رفت و رفت
تا هاله ای به دور زحل اختراع شد!

آدم نشسته بود، ولی واژه ای نداشت
نزدیک ظهر بود غزل اختراع شد!

آدم که سعی کرد کمی منضبط شود
مفعول و فاعلات و فعل اختراع شد!

یک دست جام باده و یک دست زلف یار
اینگونه بود ها...! که بغل اختراع شد!

بیست و چند سال

نتیجه تصویری برای بوسیدنت کمی شده مشکل تر از محال

بوسیدنت کمی شده مشکل تر از محال
شیرین ترست بوسه ات از آبْ پرتقال

هرگز نیازِ من به لبت کم نمی شود
امسال بیشتر شده نسبت به پارسال

مُفتیِّ مصر، دیده لبت را و مانده است
فتوا دهد که بوسه حرام است یا حلال؟

شک نیست داستانِ تو را نسلهای بعد
تعریف می کنند به هم، سالهای سال

با این وجود، کارِ شما خنده دار نیست؟
اینکه به من هنوز تو چشمک نمی زنی

یک ماه می شود که سلامی نمی کنی
یک هفته می شود که پیامک نمی زنی
حتی نمی زنی تو به ما هیچ  
missed call !

تا انتهای خاکی هر جاده رانده ام
هر جاده را که بوی تو می داده رانده ام
هم جاده ی چُغادک و هم جاده ی شمال
!

اما نبود هیچ اثری از تو هیچوقت
اما نبود هیچ جوابی بر این سؤال :

من مانده ام چگونه تحمل نموده اند؟

لبهای من، نبودِ تو را... بیست و چند سال؟!!

لبهای من و لعل تو و بوسه شیرین

نتیجه تصویری برای لبهای من و لعل تو و بوسه شیرین


لیوان چو لبت بوسد و بوسم لب لیوان
پیداست، ز تو بوسه بگیرم نه ز لیوان

لیوان به لب لعل تو لب داد، به لبخند
ما لب بگرفتیم به لبخند، ز لیوان

لعل لب تو، بوسه نمیداد به این لب
آن لب بگرفتیم، ز لعل لب لیوان

لب بر لب لیوان و لب لعل تو در یاد
این لعل لب توست، نه لعل لب لیوان

تا لب به لب لعل تو دادیم، ندادیم
لب بر لب لعل دگری، جز لب لیوان


جز یاد تو و لعل لبت، لب نگشودیم
الا به لب همچو لبت بر لب لیوان

لبهای من و لعل تو و بوسه شیرین
این هر سه نشینند فقط بر لب لیوان

عشق کفاره‌ی یک لحظه نگاه است فقط

نتیجه تصویری برای عشق کفاره ی یک لحظه نگاه است فقط

عشق کفاره‌ی یک لحظه نگاه است فقط

مثل افتادن از چاله به چاه است فقط

بار فریاد و فغانش به دلت می‌افتد

اوج ظاهر شدنش در دو سه آه است فقط

اولش چشم به در دوختن و زل زدن است

آخرش خیره شدن‌های به ماه است فقط

مثل آن اسب سفیدی است که بعد از رفتن

آنچه جا مانده از آن رد سیاه است فقط

عشق با پیچ و خمش خوب به من فهمانده

«دوستت دارم» آذوقه‌ی راه است فقط

عشق فهمانده که یک کوه اگر عاشق شد

متلاشی شدنش با پر و کاه است فقط

Designed By Erfan Powered by Bayan