تا کوه شدم تیشه و فرهادم داد
فرهاد بیا که عشق بر بادم داد
پیغمبر بی نام و نشانی بودم
چه معجزه ها که چشم او یادم داد
آرشیو مطالب
پربیننده ترین مطالب
-
خم ابروی تو سرمشق کدام استاد است؟
-
انقدر بوسیدمش تا خسته شد
-
ترسم آخر ز غم عشق تو دیوانه شوم
-
شعر طنز مخصوص متاهلین عزیز
-
یک بوسه بده که لغو تحریم شود
-
زیبایی او به یک غزل میماند
-
بگذار، در آغوش تو مومن بشوم
-
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
-
رنگ مویش را تمام شهر میدانند، حیف!
-
فـﺎﻝ ﺣﺎﻓﻆ ﺯﺩﻧﺖ ﺍﺯ ﭘﻰِ ﺩﻟﺘﻨﮕﻰ ﮐﻴﺴﺖ؟
موضوعات
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
-
زیبایی او به یک غزل میماند
-
بگذار، در آغوش تو مومن بشوم
-
شعر طنز به مناسبت نزدیک شدن به نوروز
-
رنگ مویش را تمام شهر میدانند، حیف!
-
من نمیدانم چرا وقتی قرار بوسه نیست
-
شعر طنز مخصوص متاهلین عزیز
-
اگر یک لحظه در «تهران» به میدان «ونک» میرفت
-
کم مانده است بی تو بمیرم فقط همین
-
در حراجی که به چشمان خمارت زده ای
-
چالش ♥♥♥ نامه ای به مخاطب خاصم♥♥♥
مطالب پر بحث تر
-
زیبایی او به یک غزل میماند
-
هاچ زنبور عسل آمد به کندوی لبت
-
شعر طنز مخصوص متاهلین عزیز
-
چالش ♥♥♥ نامه ای به مخاطب خاصم♥♥♥
-
چه شده؟ ای دل دیوانه هوایش کردی؟
-
اَسْـتَـغْـفُـرُالله از این مدح که گفتم
-
هر کس به تو گفت: پُشتِ چشمت ابروست...
-
فـﺎﻝ ﺣﺎﻓﻆ ﺯﺩﻧﺖ ﺍﺯ ﭘﻰِ ﺩﻟﺘﻨﮕﻰ ﮐﻴﺴﺖ؟
-
دوست دارم به من بگوید تو
-
کم مانده است بی تو بمیرم فقط همین