تا کوه شدم تیشه و فرهادم داد
فرهاد بیا که عشق بر بادم داد
پیغمبر بی نام و نشانی بودم
چه معجزه ها که چشم او یادم داد
دوبیتی های ناب
در این وبلاگ فقط اشعار و نوشته های زیبا قرار میگیرد
آهسته بیا دختر پیغمبر پاییز
با باد بیا معجزه کن فتنه برانگیز
وا کن گره روسری ترکمنی را
با حلقه اش آهسته مرا دار بیاویز
آرشیو مطالب
پربیننده ترین مطالب
-
خم ابروی تو سرمشق کدام استاد است؟
-
انقدر بوسیدمش تا خسته شد
-
ترسم آخر ز غم عشق تو دیوانه شوم
-
یک بوسه بده که لغو تحریم شود
-
شعر طنز مخصوص متاهلین عزیز
-
زیبایی او به یک غزل میماند
-
بگذار، در آغوش تو مومن بشوم
-
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
-
رنگ مویش را تمام شهر میدانند، حیف!
-
چالش ♥♥♥ نامه ای به مخاطب خاصم♥♥♥
موضوعات
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
-
زیبایی او به یک غزل میماند
-
بگذار، در آغوش تو مومن بشوم
-
رنگ مویش را تمام شهر میدانند، حیف!
-
شعر طنز به مناسبت نزدیک شدن به نوروز
-
شعر طنز مخصوص متاهلین عزیز
-
من نمیدانم چرا وقتی قرار بوسه نیست
-
اگر یک لحظه در «تهران» به میدان «ونک» میرفت
-
کم مانده است بی تو بمیرم فقط همین
-
در حراجی که به چشمان خمارت زده ای
-
چالش ♥♥♥ نامه ای به مخاطب خاصم♥♥♥
مطالب پر بحث تر
-
زیبایی او به یک غزل میماند
-
هاچ زنبور عسل آمد به کندوی لبت
-
شعر طنز مخصوص متاهلین عزیز
-
چالش ♥♥♥ نامه ای به مخاطب خاصم♥♥♥
-
چه شده؟ ای دل دیوانه هوایش کردی؟
-
اَسْـتَـغْـفُـرُالله از این مدح که گفتم
-
هر کس به تو گفت: پُشتِ چشمت ابروست...
-
فـﺎﻝ ﺣﺎﻓﻆ ﺯﺩﻧﺖ ﺍﺯ ﭘﻰِ ﺩﻟﺘﻨﮕﻰ ﮐﻴﺴﺖ؟
-
کم مانده است بی تو بمیرم فقط همین
-
دوست دارم به من بگوید تو