بایگانی بهمن ۱۳۹۴ :: دوبیتی های ناب

لب های تو مرکز غنی سازی بود

لب های تو مرکز غنی سازی بود
شورای دلم به بوسه ات راضی بود
پنج بعلاوه ی یکی بوسه زدیم
لوزان و وین به چشم ما بازی بود

دوبیتی
۴۱۱

۲
۵

با من از عشق بگو هرچه دلت میخواهد

مثل یک میوه که امّید رسیدن دارد
بوسه از غنچۀ لب های تو چیدن دارد
با من از عشق بگو هرچه دلت میخواهد
که «صدای سخن عشق» شنیدن دارد

دوبیتی
۵۰۹

۳
۶

چشم و ابروی تو هندی پیکرت رومی تراش

ای لبت انگور یاقوتی و چشمانت عسل

جنس گیسویت قصیده رنگ ابرویت غزل

چشم و ابروی تو هندی پیکرت رومی تراش

قد و بالای تو کار صنعت بین الملل !!!

مانده ام با این همه خوبی چرا جا مانده ای

از صفوف حوریان جنت از روز ازل؟!!!

شرح فال حافظ و شاخه نبات خواجه ای

یا کلام دلنشین حضرت شیخ اجل ؟!!!

من همان ساده جوان شاعر بی مایه ام

عاشق شعر و حدیث و آیه و ضرب المثل

بهر وصلت فالی از حافظ گرفتم ناگهان

آمد از گلدسته ها ... حی علی خیرالعمل

قلب بی آلایشم از عشق رویت ریش ریش

چون بیابانی که نقاشی شده با صد گسل

برگ برگ دفترم را چون به بویت آشناست

جای آغوش تو هر شب میفشارم در بغل !!!

غزل
۱۲۶۴

۳
۷

غزل و بوسه و آغوش چه حالی دارد!

بغلت گریه ی خاموش چه حالی دارد
غزل و بوسه و آغوش چه حالی دارد!
من که یک عمر شکار توام ای کاش شبی
کبک من باشی و من قوش، چه حالی دارد!

دوبیتی
۱۰۴۲

۴
۵

اگر یک لحظه در «تهران» به میدان «ونک» میرفت

گمانم شیخ شیرازی٬ که با یک غمزه ی تنها
به خال هندویی بخشید٬ سمرقند و بخارا را
اگر یک لحظه در «تهران» به میدان «ونک» میرفت
دمادم شهر میبخشید٬ و شاید کل دنیا را

دوبیتی
۱۱۸۴

۵
۵

خم ابروی تو سرمشق کدام استاد است؟

چشم مست تو عجب جلوه گه بیداد است
خم ابروی تو سرمشق کدام استاد است؟
خم ابروی تو را دیدم و رفتم به سجود
صید را زنده گرفتن هنر صیاد است...!!!

دوبیتی
۱۴۹۱۵

۳
۲

ز لب سرخابی اش گیلاس هم جا میزند

ز لب سرخابی اش گیلاس هم جا میزند
تازه او کم رُژ به لب از ترس بابا میزند!!!
شاعری اینجا به یاد سرخی لب های او
روز و شب لب بر لب سیگار مگنا میزند..!!!

دوبیتی
۱۹۲۰

۳
۲

شعر چشمان مرا خواند ولی پاکش کرد

شعر چشمان مرا خواند ولی پاکش کرد
دلبری کرد و دلم برد و سپس خاکش کرد
به خداوندی انفاس من او ایمان داشت
مسئله شیطنتش بود که بی باکش کرد

دوبیتی
۷۱۸

۴
۱

لب های تو مرکز غنی سازی بودشورای دلم به بوسه ات راضی بودپنج بعلاوه ی یکی بوسه زدیملوزان و وین به چشم ما بازی بود

مثل یک میوه که امّید رسیدن داردبوسه از غنچۀ لب های تو چیدن داردبا من از عشق بگو هرچه دلت میخواهدکه «صدای سخن عشق» شنیدن دارد

ای لبت انگور یاقوتی و چشمانت عسل

جنس گیسویت قصیده رنگ ابرویت غزل

چشم و ابروی تو هندی پیکرت رومی تراش

قد و بالای تو کار صنعت بین الملل !!!

مانده ام با این همه خوبی چرا جا مانده ای

از صفوف حوریان جنت از روز ازل؟!!!

شرح فال حافظ و شاخه نبات خواجه ای

یا کلام دلنشین حضرت شیخ اجل ؟!!!

من همان ساده جوان شاعر بی مایه ام

عاشق شعر و حدیث و آیه و ضرب المثل

بهر وصلت فالی از حافظ گرفتم ناگهان

آمد از گلدسته ها ... حی علی خیرالعمل

قلب بی آلایشم از عشق رویت ریش ریش

چون بیابانی که نقاشی شده با صد گسل

برگ برگ دفترم را چون به بویت آشناست

جای آغوش تو هر شب میفشارم در بغل !!!

بغلت گریه ی خاموش چه حالی داردغزل و بوسه و آغوش چه حالی دارد!من که یک عمر شکار توام ای کاش شبیکبک من باشی و من قوش، چه حالی دارد!

گمانم شیخ شیرازی٬ که با یک غمزه ی تنهابه خال هندویی بخشید٬ سمرقند و بخارا رااگر یک لحظه در «تهران» به میدان «ونک» میرفتدمادم شهر میبخشید٬ و شاید کل دنیا را

چشم مست تو عجب جلوه گه بیداد استخم ابروی تو سرمشق کدام استاد است؟خم ابروی تو را دیدم و رفتم به سجودصید را زنده گرفتن هنر صیاد است...!!!

ز لب سرخابی اش گیلاس هم جا میزندتازه او کم رُژ به لب از ترس بابا میزند!!!شاعری اینجا به یاد سرخی لب های اوروز و شب لب بر لب سیگار مگنا میزند..!!!

شعر چشمان مرا خواند ولی پاکش کرددلبری کرد و دلم برد و سپس خاکش کردبه خداوندی انفاس من او ایمان داشتمسئله شیطنتش بود که بی باکش کرد

لب های تو مرکز غنی سازی بود
شورای دلم به بوسه ات راضی بود
پنج بعلاوه ی یکی بوسه زدیم
لوزان و وین به چشم ما بازی بود

مثل یک میوه که امّید رسیدن دارد
بوسه از غنچۀ لب های تو چیدن دارد
با من از عشق بگو هرچه دلت میخواهد
که «صدای سخن عشق» شنیدن دارد

بغلت گریه ی خاموش چه حالی دارد
غزل و بوسه و آغوش چه حالی دارد!
من که یک عمر شکار توام ای کاش شبی
کبک من باشی و من قوش، چه حالی دارد!

گمانم شیخ شیرازی٬ که با یک غمزه ی تنها
به خال هندویی بخشید٬ سمرقند و بخارا را
اگر یک لحظه در «تهران» به میدان «ونک» میرفت
دمادم شهر میبخشید٬ و شاید کل دنیا را

چشم مست تو عجب جلوه گه بیداد است
خم ابروی تو سرمشق کدام استاد است؟
خم ابروی تو را دیدم و رفتم به سجود
صید را زنده گرفتن هنر صیاد است...!!!

ز لب سرخابی اش گیلاس هم جا میزند
تازه او کم رُژ به لب از ترس بابا میزند!!!
شاعری اینجا به یاد سرخی لب های او
روز و شب لب بر لب سیگار مگنا میزند..!!!

شعر چشمان مرا خواند ولی پاکش کرد
دلبری کرد و دلم برد و سپس خاکش کرد
به خداوندی انفاس من او ایمان داشت
مسئله شیطنتش بود که بی باکش کرد